روانپزشک تهران
چرا خیلی وقت ها به به راحتی جسممان را به تیغ جراحان می سپاریم اما برای سپردن قسمت کوچکی از ذهن و روانمان به روانشناس و روانپزشک مقاومت می کنیم؟ چرا حتی زمانی که به هر دلیل، کمی عقب نشینی می کنیم و رو در روی روانشناس، روانپزشک یا مشاور قرار میگیریم ، سعی می کنیم واقعیت را جور دیگر جلوه دهیم؟
بعضی از ما زمانی که به اتاق روانشناس یا روانپزشک وارد می شویم و رو به روی او قرار میگیریم از اول در مقابل او مقاومت داریم ؛ واقعا چرا ما به این میزان از تاریکی های درون خودمان ترس داریم؟ برای رسیدن به دلیل آن به عوامل متعددی می توان اشاره کرد :
-یکی از دلایل این است که پیش از شکل گیری دانش روانشناسی به مفهوم علمی و آکادمیک آن در طول تاریخ عده ای از افراد برای بهبود بیماران روانی به جادوگران و جن گیران روی می آوردند. این عامل در ناخودآگاه ذهن بشر تاثیر خود را گذاشته است. در آن زمان یکی از آسیب های بیماری روانی یا حتی عصبی طرد از جامعه بود؛ موضوعی که انسان همواره از آن گریزان است.
-یکی دیگر از دلایل مراجعه نکردن مردم به روانشناس عقاید خرافی است که وجود دارد. عقایدی نظیر این که روانشناس یا روانپزشک با نگاه کردن به فرد می تواند تمام افکار و درد های او را بخواند و…
-از دیگر دلایل مراجعه نکردن به متخصص روانپزشک ، فقر فرهنگی و اقتصادی است، به طوری که جامعه ما هنوز به یک تفکر علمی در این باره نرسیده است.
کمکهایی که یک متخصص به حل مشکلات روانی میکند بسیار درست و اصولی است و او میتواند به خوبی فرد بیمار را راهنمایی کند که به چه کسی مراجعه کند و چه خدماتی دریافت کند. افرادی هم وجود دارند که احساس میکنند در زندگیشان مهارتهای لازم ارتباطی ندارند و نمیتوانند در روابط خود موفقیتآمیز ظاهر شوند و همچنین افرادی که تجربیات منفی زیادی از گذشته دارند و نمیتوانند با یادآوری آنها به زندگی عادی بپردازند و نیاز دارند که با مداخله یک روانپزشک این مشکلات را برطرف کنند.

بین روانشناس و روانپزشک چه تفاوتهایی وجود دارد؟
آیا فردی که مشکلات روانی دارد باید بین این دو انتخاب کند یا تفاوتی ندارد که برای هر مشکل روانی به کدام یک مراجعه کند؟
نخستین تفاوت در روش کار روانشناسان و روانپزشکان در این است که روانشناسان روی فایلهای ذهن افراد تاثیر گذاشته و طرحواره وجودی آدمها را تغییر میدهند، این در حالی است که روانپزشکی راه دارودرمانی را پیش گرفته و به روی شیمی خون و مغز اثر میگذارد.
تفاوت روانپزشک با روانشناس در این است که روانپزشک پزشکی است که بعد از اتمام دوره پزشکی عمومی تخصص خود را در زمینه مسائل روانی گرفته است. کار روانپزشکان بیشتر تشخیص است و درمانی که توسط این افراد صورت میگیرد مبتنی بر درمان دارویی است. روانشناسان بالینی بدون استفاده از دارو و درمان شیمیایی با تشخیص انواع اختلالات روانی به فرد کمک میکنند مشکل خود را برطرف کند.
این درمان بدون دارو عموما از طریق گفتوگو درمانی و تمرین مهارتهای گوناگون در موقعیتهای مختلف زندگی صورت میگیرد. برای اینکه فردی بداند برای مشکلات مختلف روانی خود به کدامیک از این دو باید مراجعه کند، تشخیص این امر اصولا بر عهده فرد نیست و در نخستین مراجعهای که فرد به هریک از این دو میکند خود آن روانپزشک یا روانشناس تشخیص میدهد که مشکل فرد مورد نظر مربوط به کدامیک از این دو حیطه بوده و با چه روشی صورت میگیرد. در صورتی که درمان او نیازمند مداخله دارویی باشد خود روانشناس یا مشاور، فرد را به روانپزشک ارجاع میدهد در حالی که اگر فردی که بیمار به او مراجعه کرده روانپزشک باشد و مشکل فرد نیازی به دارو نداشته و بیشتر مبتنی بر گفتوگو درمانی باشد این روانپزشک فرد بیمار را به مشاور ارجاع میدهد تا مراحل درمان او به شکل بهتری انجام شود.
یک روانپزشک پیش از هر کاری یک پزشک بوده و کار او تجویز دارو است، لازم به ذکر است که روش دارو درمانی به تنهایی اثربخش نبوده و این دو شاخه مکمل هم هستند. اگر بیماران مراجعهکننده به روانشناسان قادر به تغییر رفتار و نگرش خود نباشند، در این وضعیت به روانپزشک ارجاع داده میشوند و برای رسیدن به ثبات راه دارو درمانی روی آنها انجام میگیرد. افراد در صورت داشتن مشکل در زمینههای تعلیم و تربیت، شیوههای صحیح تفکر و رفتار، افسردگی، رفع احساسات بد و منفی و… به روانشناس مــــراجعـــه میکنند.

اختلالات روانی 3دستهاند که در هر 3مورد، باید به متخصص مراجعه کرد:
سایکوتیک: بیماری که در این دسته قرار میگیرد، وضع وخیمتری دارد؛ رفتار عجیب و غریب نشان میدهد، ممکن است بهخود یا دیگران آسیب وارد کند و از همه مهمتر، درک دقیقی از خود، موقعیت زمانی و مکانیاش ندارد. چنین فردی ممکن است دچار توهم باشد، یعنی بگوید چیزهایی را میبیند و میشنود که دیگران از آن بیخبرند. ممکن است دچار هذیان باشد و جملات بیسروته و بیربط بگوید، کلمات من درآوردی بیمعنا بسازد یا به زبان عجیبی صحبت کند. ممکن است از درک موقعیت خود عاجز باشد و درباره خود بزرگنمایی غیرمنطقی کند یا رفتارهای خلاف عرف و عفت در جمع انجام دهد. اگر کسی از اطرافیان شما چنین علائمی را داشت، بهتر است خیلی سریع از یک روانپزشک برای او وقت بگیرید.
نوروتیک: برخی اختلالات روانی هستند که فرد از آنها آگاه است و آزار میبیند، به حدی که ممکن است زندگی طبیعی روزمرهاش مختل شود. نمونه این بیماریها اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، وسواس و فوبیا هستند که برای آنها علت زیستی شناخته شدهای وجود ندارد و برخلاف بیماریهای سایکوتیک که در بالا به آن اشاره کردیم، هیچ ضایعهای در مغز یا سلسله اعصابشان دیده نمیشود.
اختلالات شخصیتی: اختلال شخصیتی در واقع یک الگوی بادوام و پایدار در زندگی فرد بهحساب میآید، اما همین الگوها زندگی را برای شخص بیمار و دیگران دشوار میسازد. افراد دچار اختلال شخصیت ممکن است خودشیفته، بدبین، عجیب و غریب و ناسازگار، ضداجتماعی و آسیبرسان، پرخاشگر و سختگیر، گوشهگیر و منزوی باشند که بهدلیل این الگوهای رفتاری، ارتباطشان با خانواده و اجتماع سخت شود یا کنترل احساسات برایشان دشوار باشد. در این اختلالات هم فرد متوجه میشود یک جای کار میلنگد اما معمولا تا مجبور نباشد، سراغ درمان نخواهد رفت چون اغلب معتقد است ایراد از من نیست و من با شخصیتی که دارم، راحتم.

علت بیماری های اعصاب و روان
یکی از علت های بروز بیماری های اعصاب و روان تغییر (کاهش یا افزایش) ناقل های عصبی در مغز است،ناقل های عصبی مواد شیمیایی طبیعی مغز است که نقش مهمی در تنظیم خلق و خو و روحیات و تنظیم حالات اضطرابی و تنظیم جریان و محتوای تفکر دارد.
کاهش یا افزایش این ناقل های عصبی اختلالات روانی در فرد ایجاد می کند؛ به عنوان مثال کاهش ناقل های عصبی مانند دوپامین (Dopamin) یا سروتونین موجب ایجاد حالات افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و کاهش انگیزه در شخص می شود و ترکیبات دارویی مانند فلوکستین یا سیتالوپرام با افزایش تدریجی میزان سروتونین باعث تنظیم خلق و خو و کاهش افسردگی در بیمار می شود. ناگفته نماند که اثر این داروها تدریجی ظاهر می شود.
نکته مهم این است که تا دوره درمان کامل نشده است بیمار نباید داروهایش را قطع کند.

علت های مراجعه به روانپزشک
گروه های مراجعه کننده به طور کلی میتوان به 4 گروه تقسیم کرد :
۱ – گروه اول کسانی هستند که مشکل را می بینند، مانند فرد مضطربی که هر اتفاقی او را نگران می کند و او واکنش های شدید نشان می دهد یا این که درباره وقایع معمول زندگی خود دچار دل نگرانی می شود و این دل نگرانی به ناراحتی خود و بستگانش می انجامد. یا افراد مبتلا به وسواس که قادر به کنترل افکار مزاحم خود در زمینه های مختلف نیستند و به دلیل وقت زیادی که صرف شست وشو یا کنترل کردن می کنند، باعث ناراحتی نزدیکان می شوند.
۲ – گروه دوم افرادی هستند که در روابط بین فردی دچار مشکل و نارضایتی می شوند، این افراد بیش از آن که به مشکل خود توجه کنند، در سازگاری با رفتارهای دیگران که مطابق میلشان نباشد، دچار تنش و نارضایتی می شوند و علت مراجعه خود را نیاز به افزایش تحمل برای سازگاری با محیط و افراد می دانند؛ اما نگرش و رفتارهای غیرانطباقی خود را قبول ندارند.
۳ – گروه سوم افرادی هستند که اصولاً علایم و مشکلات خود را قبول ندارند و باوری هم به مراجعه به روان پزشک ندارند. این افراد بیشتر در گروه اختلالات شخصیت شدید یا بیماران روان پریش قرار می گیرند. بین مراجعان روان پزشکی سرپایی کمتراز ۱۰ درصد را این گروه تشکیل می دهند؛ این افراد به اصرار اطرافیان و گاه با حکم پزشکی قانونی و به اجبار مراجعه می کنند.
۴ – گروه چهارم، افرادی هستند که برای گرفتن تصمیم خاصی یا مدیریت مسائل معمولی زندگی خود به مشاور مراجعه می کنند. از طرفی زندگی پیچیده امروزی و امکانات و انتخاب هایی که افراد دارند و از طرف دیگر میل به بهتر شدن و کمال طلبی زمینه ای می شود تا افراد برای انتخاب برتر به فردی مراجعه کنند که در این زمینه تخصص دارد. مشاوره در زمینه چگونگی رفتار با فرزند نوجوان، مشاوره های ازدواج و… دلایلی است که مردم به روانپزشک تهران و یا روان شناس مراجعه می کنند.

تاثیر اختلالات روانی بر روابط فرد
اختلالات روانی ممکن است تاثیر مخربی هم بر خود بیمار و هم بر خانواده بگذارد. تصور کنید بیماری دچار بدبینی شدید شده است و هر روز به بهانه ای از همسرش ایراد می گیرد و به وی معترض می شود که به عنوان مثال کجا بودی؟ با که بودی؟ چه کار کردی؟ هر روز تلفن همراه همسرش را بررسی می کند و دائم دنبال مچ گرفتن بدون دلیل از همسرش است؛ فضای چنین خانواده ای همیشه پرتنش است و حتی بچه ها در این خانواده ها آسیب های جدی می بینند. از طرفی این فرد که بدبینی شدید بیمارگونه دارد یا به اصطلاح دچار حالت «پارانوئید» شده است، هیچ گونه بینشی نسبت به بیماری خود ندارد از این رو خود برای درمان اقدام نمی کند و اگر از بیمار خواسته شود برای درمان مراجعه کند، ناراحت و پرخاشگر می شود.
در این موارد بهتر است خانواده خودشان گزارشی از وضعیت بیمار به روانپزشک بدهند و روان پزشک راهنمایی های لازم را بکند. در این مواقع بهتر است بیمار تحت درمان دارویی قرار گیرد.
ممکن است بپرسید که چگونه با مصرف دارو بدبینی بیمار کنترل می شود؟ جالب است بدانید این داروها با کنترل فعالیت دوپامین مغزی باعث کاهش شدید علایم روان پریشی در بیمار می شود.
اگر بیماری شدید باشد و بیمار برای درمان سرپایی همکاری نکند، بهتر است در بیمارستان بستری شود.
ممکن است بیمار علایم خفیف تری داشته باشد به عنوان مثال دچار علایم اضطرابی باشد و از حضور یافتن در جمع هراس داشته باشد. در این زمینه با رفتار درمانی و در صورت نیاز دارو درمانی، می توان برای درمان بیمار اقدام کرد. ترس های مختلف مانند ترس از ارتفاع، ترس از خون، ترس از فضاهای بسته، اختلال وسواس و در نتیجه اقدام به شست وشوهایی مکرر و وسواس کنترل کردن، طوری که بیمار قبل از خوابیدن بارها و بارها گاز و یا در اتاق را بررسی کند، از جمله اختلالاتی است که با رفتار درمانی و در صورت لزوم دارو درمانی می توان آن را درمان کرد.
اغلب بیماران وسواسی نسبت به بیماری خودشان بینش دارند و خودشان داوطلب درمان می شوند. بعضی خانواده ها معتقد هستند که اگر بیمار اراده کند می تواند بر بیماری خود غلبه کند و همه این ها تلقینی است و با تلقین می توان همه بیماری ها را درمان کرد! این سخن درستی نیست زیرا ریشه بیماری وسواس اضطراب و ناتوانی در کنترل علایم آن است و بیماری خود خواسته ای نیست و خود بیمار هم رنج زیادی می کشد.
در بیمارانی که دچار اختلالات اضطرابی از جمله بیماری وسواس هستند نیز به دنبال کاهش سروتونین مغزی علایم شروع می شود. از این رو روان پزشک داروهایی مانند فلوکستین، سیتالوپرام و سرترالین و… تجویز می کند تا فعالیت سروتونین مغزی افزایش یابد و به دنبال آن علایم بیماری کاهش پیدا کند. البته زمینه های اجتماعی و محیط پراسترس ممکن است تشدیدکننده علایم باشد و زمینه های ژنتیکی هم نقش زیادی در شروع علایم دارد.
به عنوان مثال اگر پدر یا مادر مبتلا به وسواس شدید باشند احتمال بروز این اختلال در کودکان این خانواده زیاد است.
از علل دیگر مراجعه به روان پزشک، اختلالات سوء مصرف مواد است، با توجه به این که مصرف مواد آثار مخربی بر سیستم اعصاب و روان افراد می گذارد، کار درمان اعتیاد مربوط به روان پزشکان است.
بازتاب: شیوه صحیح و بهترین روشهای تربیت کودک - مرکز مشاوره کودک و خانواده بوجیکا
بازتاب: روانشناس خوب چه ویژگی هایی دارد؟ - مرکز مشاوره کودک و خانواده بوجیکا
بازتاب: روانپزشک خوب و 10 ویژگی برتر آن ! بهترین روانپزشک در تهران - بوجیکا