احساس شرم چیست و چه تفاوتی با احساس گناه دارد؟
شرم احساسی ناخوشایند و هوشیار است که فرد شرمسار با تجربه این احساس کلیت خود را بی ارزش و ناکافی می داند.فردی که تجربه شرم دارد، دچار انگیزه کناه گیری، احساس پریشانی و بی اعتمادی نسبت به خودش و دیگران می شود. احساس گناه نیز می تواند به عنوان احساسی تجربه شود که باعث تقویت مسئولیت پذیری و ترمیم شود یا موجب خودسرزنشی و خودنادیده انگار بیمارگون شود.
احساس شرم و گناه و تاثیر آن بر روابط
احساس گناه و شرم در فرآیند تکامل برای افزایش همکاری گروهی در انسانها شکل گرفتهاند. احساس گناه میتواند منجر به آشتی و ترمیم روابط شود، در حالی که شرم به ما میآموزد چگونه بهطور امن و مؤثر در گروهها و جامعه مشارکت داشته باشیم. گناه و شرم ممکن است از مسیر درست خودشان دور شوند و سبب آسیب به خودمان و دیگران شوند، بهطوریکه ما را در معرض دستکاری روانی از سمت افراد خودشیفته قرار داده و احساس رفاه و سلامت روانی مان را تضعیف کند.
تمایز احساس شرم و گناه
احساس گناه و شرم، عواطف جهان شمولی هستند که نحوه رفتار ما در بستر اجتماع را شکل می دهند. اگرچه اغلب هم معنا انگاشته می شوند، اما در نحوه تجربه و عملکرد خود متمایز هستند. احساس گناه از اعمال ما نشأت میگیرد – «از کاری که انجام دادم احساس بدی دارم» – در حالی که شرم عمیقتر میشود و کلیت وجود و هستی مان را هدف قرار میدهد – «من نسبت به آنچه هستم احساس بدی دارم».
هر دو احساس تکامل یافته اند تا به ما کمک کنند تا با هم همکاری و همزیستی کنیم، و به عنوان قطب نمای اخلاقی درونی عمل می کنند تا رفتار ما را به گونه ای هدایت کنند که نه تنها برای خودمان بلکه برای جوامعمان نیز مفید باشیم. با این حال، احساس گناه و شرم اگر به درستی درک و معنا نشوند میتوانند باعث رنج شخصی فراوانی در شما باشد یا به شکل ناهوشیار باعث شود با گرفتن احساس گناه و شرم غیر واقعی از سمت دیگران مورد دستکاری روانی قرار بگیرید.
احساس گناه، زمانی که بهدرستی تجربه شود، حامل بذرهای آشتی و جبران است. این احساس ما را به پذیرش مسئولیت اعمالمان، عذرخواهی، و تلاش برای ترمیم روابط ترغیب میکند. تصور کنید لحظهای را که بهطور ناخواسته به فردی که برایتان اهمیت دارد، آسیب رساندهاید. درد گناه شما را وادار میکند که اشتباهتان را بپذیرید و برای آن سوگواری و طلب بخشش کنید و از طریق این فرآیند، اعتماد را بازسازی کنید.
گناه میتواند پلی باشد برای بخشش و ترمیم، مکانیزمی که به ما امکان میدهد اشتباهاتمان را جبران کرده و با درکی تازه به جلو حرکت کنیم.از طرف دیگر شرم متمرکز بر خود فرد است و عملکرد محافظتی بیشتری دارد. شرم به ما می آموزد که از چه رفتارهایی اجتناب کنیم و درک ما از هنجارها و انتظارات اجتماعی را شکل می دهد.
دستکاری روانی و ایجاد شرم و گناه غیر واقعی
با این حال، هم احساس گناه و هم شرم، جنبه تاریک تری دارند. افراد خودشیفته اغلب از این احساسات به نفع خود سوء استفاده می کنند و باعث ایجاد سردرگمی و شک شما نسبت اهداف خود می شوند.
به عنوان مثال، یک فرد نارسیستیک ممکن است با استناد به گناهکار بودن شما ، کاری کند که شما در قبال خواستههای نامعقول او احساس مسئولیت کنید یا شرم را به کار گیرد تا احساس ارزشمندی شما را از بین ببرد. با گذشت زمان، این دستکاری میتواند باعث شود شما واقعیت خود را زیر سوال ببرید، احساس بی ارزشی کنید و قطبنمای درونی شما دچار تحریف شود و حس عاملیت شما مورد تضعیف قرار گیرد.
شرم بیش از حد یا مزمن مخرب است، زیرا یکی از غیرقابل تحمل ترین احساسات بین فردی در نظر گرفته می شود. هنگامی که شرم بیمارگونه می شود ، می تواند منجر به کناره گیری عاطفی، نفرت از خود و حتی گسستگی شود . گسستگی نوعی مکانیزم دفاعی است که در آن ذهن از واقعیتی غیرقابل تحمل جدا می شود. و «قطبنمای شرم» نام گرفته است.
واکنش های متفاوت به تجربه شرم
دونالد ناتانسون چارچوبی برای درک نحوه واکنش ما به این احساس دردناک ارائه میدهد. افراد ممکن است به خود حمله کنند، شرم را درونی کنند و درگیر خودتنبیهی یا انتقاد از خود شوند. بعضی افراد ممکن است به بیرون حمله کنند و شرم خود را به عنوان خشم یا سرزنش متوجه دیگران کنند.
برخی ممکن است از طریق حواسپرتی یا سر شدگی روانی از این احساسات کاملاً اجتناب کنند، در حالی که برخی دیگر ممکن است خود را منزوی کنند و به طور کلی از ارتباطات اجتماعی عقبنشینی کنند. این واکنشها، اگرچه قابل درک است، اغلب چرخههای شرم را تقویت میکنند و افراد را از حمایتی که نیاز دارند جدا میکند.
شناخت ریشه های وجود شرم
علاوه بر آگاهی نسبت به وجود شرم مهم است بدانیم اغلب شرایطی که به وجود آمدن شرم را تقویت می کنند چیزهایی هستند که افراد بر آنها کنترل ندارد ( مثل مبارزه با فقر، نژاد پرستی، انگ اجتماعی از طرف اطرافیان فرد برای هویت یا ظاهرش، آزار عاطفی یا فیزیکی ، مورد بی توجهی قرار گرفتن).
پذیرش این واقعیت که شما مسئول این عوامل نیستید سبب بهبود خود سرزنشی و احساس شرم ناشی از آن می شود. با در نظر گرفتن سرچشمه های کودکی در ایجاد شرم می توانید با خود بزرگسالتان همدردی و شفقت بیشتری داشته باشید.
مثلا: من به عنوان کودکی پنج ساله و در آن شرایط نمی توانستم کاری متفاوت انجام دهم، پس تقصیر آن کودک پنج ساله نبود ؛ همچنین مهم است پیش خودتان این اعتراف را بپذیرید که اگر افراد دیگر در سن و موقعیت شما بودند تجربه مشابهی را داشتند.این اعتراف به رسمیت شناختن انسانیت مشترک در افراد است.
رواندرمانی شرم
قدم مهم تر از آگاهی، ورود به رواندرمانی و روانکاوی برای شناسایی بهتر و دیدن خودمان و واقعیت مان در آینه وجود درمانگر برای تجربه زندگی بدون شرم است که بار دیگر شجاعت عشق ورزی نسبت به خودمان و دیگران با وجود پذیرش نقص هایمان فراهم می شود.زمانی که در بستر درمان نسبت به گفتگوهای درونی بی رحمانه با خودمان آگاه می شویم و به کمک درمانگر به عُمق تجربه شرم سفر می کنیم و ، واقعیت را می بینیم قادر به ایجاد گفتگوی درونی و بیرونی مشفقانه و مهربانانه با خودمان و دیگران هستیم.
بهبودی شرم بیمار گونه نیازمند، همدلی و ایجاد ارتباط است. به اشتراک گذاشتن تجربیاتمان با فردی قابل اعتماد اولین گام حیاتی در این مسیر است. شرم در خفا رشد می کند و از ترس ما از قضاوت و طرد شدن تغذیه می کند. اما وقتی شرم خود را در فضایی امن نامگذاری میکنیم، از قدرت آن کاسته میشود. درمان روانکاوی یکی از درمان های موثر در زمینه شرم کاوی و شرم درمانی است.
درمان روانکاوانه شرم بر درک فرد از ریشههای این احساس در ناهوشیار و تجارب اولیه زندگی تاکید دارد. روانکاو به فرد کمک میکند تا الگوی شرم را که برای اول بارها با والدین یا مراقبان اولیه شکل گرفته است، شناسایی کند. در شناسایی این روند، سرکوبها و الگوهایی تکرار میشوند که به شرم دامن میزنند.
هدف این است که فرد به جای سرکوب و فرار از شرم ، آن را در یک فضای امن و بدون قضاوت تجربه کند و تحلیل کند. از طریق دادن معنایی جدید به احساس شرم و ارتباط با بخشهای آسیب دیده خود، فرد یاد میگیرد که شرم را از هویتش جدا کند و خودپذیری را بیشتری تجربه کند. این موضوع همچنین به تغییر روایتهای درونی منفی کمک میکند و فرد را قادر میسازد تا روابط سالمتر و پرمعناتری با خود و دیگران ایجاد کند.
تاثیر بخشش و خودشفقتی در شرم درمانی
بخشش، چه نسبت به خود و چه نسبت به دیگران، جنبهای حیاتی در فرآیند بهبودی دارد. خودبخشی شامل پذیرش انسانیت خویش و درک این است که اشتباهات بخشی از مسیر رشد هستند. این فرآیند نیازمند تغییر دیدگاه از خودانتقادی به خودشفقتی است.
به همین ترتیب، بخشیدن دیگران میتواند به ما کمک کند تا از کینهورزی رها شویم و به سمت آزادی عاطفی حرکت کنیم. البته، این به معنای توجیه رفتارهای آسیبزا یا نادیده گرفتن مرزهای شخصی نیست، بلکه درباره رهایی از بار احساسات منفی و ایجاد فضایی برای رشد و آرامش درونی است.
در نهایت زمانی می توانیم گناه و شرم را دو نیروی رشد دهنده بنامیم که سبب ایجاد تعادل در روابط مان نسبت به خودمان و دیگران شوند.به بیان دیگر این احساسات باید روحیه مسئولیت پذیری و همدلی را در ما انسان ها تقویت کنند. اما زمانی که به شکل تحریف شده و اغراق آمیز تجربه می شوند باعث ایجاد آسیب های عمیق روانی و اجتماعی می شوند. اگر معنای سالم و درست شرم و گناه را درک کنیم و برای آن بخش از وجودمان که برای آسیب به شکل بیمارگونه این احساسات را تجربه می کند رواندرمانی را تجربه کنیم، جامعه و روان سالم تری خواهیم داشت.
احساس گناه و شرم تجربیات انسانی عمیقی هستند، که بازتاب نیاز ما به تعلق و هماهنگی با دیگران هستند. احساسات شرم و گناه ارزش همکاری و اهمیت مسئولیت پذیری را به ما یادآوری می کنند و در عین حال به ما در مورد انعطاف پذیری، آسیب پذیری و قدرت ارتباط درس هایی گران بها می آموزند. در پذیرفتن این احساسات با کنجکاوی و شفقت، فضایی راهی برای بهبود، رشد و روابط عمیقتر با خودمان و دیگران ایجاد میکنیم.در ادامه به ویژگی های احساس گناه سالم از منظر رویکرد روانپویشی خواهیم پرداخت.
ویژگی های احساس گناه سالم در رواندرمانی پویشی
تنظیم و اصلاح رفتار:
احساس گناه سالم فرد را به بازبینی و اصلاح رفتارهای خود میسازد. این گناه نهتنها باعث سرزنش و تحقیر نمیشود، بلکه به فرد کمک میکند تا از اشتباهات خود یاد بگیرد و رفتارهای مناسبتری را در پیش گیرد.
مبتنی بر واقعیت:
احساس گناه سالم معمولاً بر اساس یک ارزیابی واقعگرایانه از عمل انجام گرفته صورت میگیرد. یعنی فرد بهطور منطقی میداند که عمل یا رفتار خاصی نادرست بوده و از این رو احساس گناه میکند.
مؤثر بر رشد شخصیت:
احساس گناه سالم به فرد این فرصت را میدهد که درک بهتری از خود پیدا کرده و در مسیر رشد شخصی و اجتماعی پیش رود. این احساس گناه بهعنوان یک محرک مثبت برای خودآگاهی و تکامل فرد عمل میکند.
عدم افراط در خودانتقادی:
در حالی که احساس گناه سالم فرد را به اصلاح رفتار دعوت میکند، ولی از خودانتقادی بیش از حد جلوگیری میکند. احساس گناه سالم موجب میشود که فرد به اشتباهات خود پی ببرد اما خود را در دام احساسات منفی و افراطی گرفتار نکند.